www.iiiWe.com » برگی از یک کتاب ؛ یادی از یک مترجم

 صفحه شخصی امیر یاشار فیلا   
 
نام و نام خانوادگی: امیر یاشار فیلا
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی نقشه برداری
شغل:  ویراستار، روزنامه‌نگار، کارشناس تولید محتوا و رسانه‌گر حوزه‌ی شهر، ساختمان، معماری و مهندسی
تاریخ عضویت:  1389/06/12
 روزنوشت ها    
 

 برگی از یک کتاب ؛ یادی از یک مترجم بخش عمومی

15

«... آئورلیانوی دوم غرق در مطالعه‌ی کتابی بود. کتاب جلد نداشت و عنوانِ آن نیز در هیچ‌جایش دیده نمی‌شد، با این حال پسربچه از خواندنِ داستانِ زنی که سر یک میز نشسته بود و دانه‌های برنج را با نوک سنجاقی برمی‌داشت و به دهان می‌گذاشت، حظ برده بود؛ از داستان مرد ماهی‌گیری که از همسایه‌ی خود قطعه‌ای سرب می‌گیرد تا به تور ماهی‌گیری خود ببندد و سپس به‌عنوان تشکر از همسایه، به او یک ماهی می‌دهد که در شکمش یک الماس یافت می‌شود؛ از داستانِ چراغی که تمام آرزوها را برآورده می‌کند، و از داستانِ قالیچه‌ی سحرآمیز، غرق در تعجب شد. از اورسولا پرسید که آیا این داستان‌ها حقیقت دارند، و اورسولا در جوابش گفت که سال‌ها پیش کولی‌ها چراغ جادو و قالیچه‌ی پرنده به ماکوندو آورده بودند. سپس آهی کشید و گفت: «حقیقت این است که دنیا آهسته‌آهسته به پایان می‌رسد. حالا دیگر آن چیزها را به این‌جا نمی‌آورند.»
آئورلیانوی دوم وقتی کتاب را به پایان رساند، چند داستانش، چون صفخات کتاب افتاده بود، پایان نداشت. سپس به کشف اسرار نوشته‌ها پرداخت. کاری ناممکن بود؛ حروف مانند رخت‌هایی بودند که برای خشک شدن روی طنابی فلزی آویخته باشند؛ بیش‌تر به نُتِ موسیقی شباهت داشتند تا به نوشته‌های عادی ...»

(بخشی از کتاب «صد سال تنهایی»،
نوشته‌ی گابریل گارسیا مارکز، ترجمه‌ی زنده‌یاد بهمن فرزانه)



زنده‌یاد بهمن فرزانه، که نویسنده و مترجم بیش از پنجاه کتاب به زبان فارسی بود و با تسلط کم‌مانندش به زبان‌های ایتالیایی و انگلیسی و اسپانیایی و فرانسوی، بسیاری از نویسندگانِ مطرح جهان را به ایرانیان شناسانده بود، پمج‌شنبه‌ی پیش (هفدهم بهمن‌ماه) در سن 75سالگی در تهران چشم از این جهان فروبست.

او سال‌ها در ایتالیا (شهرهای فلورانس و رم) زندگی کرد، و در بهار ۱۳۹۲ به قصد استراحت به ایران بازگشت و اعلام کرد که دیگر قصد بازگشتن به ایتالیا و ترجمه کردن را ندارد.

او که در سال 1317 زاده شده بود، در مدرسه‌ی عالی مترجمی سازمان ملل دانش آموخت، و در سن 26سالگی نخستین کتاب را از «تنسی ویلیامز» به فارسی برگرداند و پس از آن، مدتی به همکاری با شرکت‌های فیلم‌سازیِ ایتالیا پرداخت و فیلم‌نامه‌ای نیز نوشت که به مرحله‌ی تولید هم رسید.

زنده‌یاد فرزانه در برگزیدنِ کتاب برای ترجمه، بسیار دقت می‌کرد و هنگامی‌که تصمیم به ترجمه‌ی کتابی می‌گرفت، کار برگردان را به‌سامان و منظم و در ساعت‌های مشخص انجام می‌داد. او به گفته‌ی خودش، «هنوز قدیمی مانده» بود و با دست می‌نوشت و از رایانه بهره نمی‌گرفت.

او در طول زندگی‌اش، در کنار نگارش آثاری همچون «چرک‌نویس»، کتاب‌هایی پرشمار از تنسی ویلیامز، گراتزیا کوزیما دلدا، آلبا دسس پدس، لوییچی پیراندللو، گابریل گارسیا مارکز، آنا کریستی، اینیاتسیو سیلویونه، رولد دال، گابریل دانونزیو، واسکو پراتولینی، ایروینگ استون، جسن آستن، و... به فارسی برگرداند و از خودش به یادگار گذاشت.

زنده‌یاد فرزانه از چندی پیش با بیماری دیابت دست‌به‌گریبان بود که اوایل بهمن‌ماه به قطع یکی از پاهایش انجامید و هفدهم بهمن‌ماه نیز باعث پر کشیدن او شد. او نیم‌روز شنبه، نوزدهم بهمن، با حضور خانواده‌اش و تنی چند از مدیران نشر (امیر حسین‌زادگان و احمد تهوری از نشر ققنوس‌، محمد حسینی از نشر ثالث و محمد یراقچی از انتشارات کتاب پنجره) در بخش نام‌آورانِ بهشت‌زهرا به خاک سپرده شد.





یادش گرامی ...

یکشنبه 20 بهمن 1392 ساعت 15:05  
 نظرات    
 
علیرضا حاج محمدی 21:08 یکشنبه 20 بهمن 1392
1
 علیرضا حاج محمدی
راهش پر رهرو
حمید بناپورغفاری 12:03 دوشنبه 21 بهمن 1392
1
 حمید  بناپورغفاری
صد سال تنهائی کتاب بی نظیری هست که استاد فرزانه به زیبائی آنرا به فارسی برگردانده است- روحش شاد و قرین رحمت باد
م افتخاری 13:10 دوشنبه 21 بهمن 1392
0
 م افتخاری
یادش گرامی
نیما محسون 20:32 آدینه 25 بهمن 1392
0
 نیما محسون
سپاس و تشکر
امیر یاشار فیلا 04:24 شنبه 30 فروردین 1393
0
 امیر یاشار فیلا

گابریل گارسیا مارکز ، آفریننده‌ی «صد سال تنهایی» درگذشت


روزنامه‌های مکزیکی گزارش دادند که «گابریل گارسیا مارکز»، نویسنده‌ی کلمبیایی و برنده‌ی نوبل ادبیات، روز پنج‌شنبه، ۲۸ فروردین 1393، در سن ۸۷سالگی در مکزیکوسیتی درگذشت.

«فرناندا فمیلیر»، سخن‌گوی خانواده‌ی مارکز، در توییتر خود این خبر را تأیید کرده است. «خوان مانوئل سانتوس»، رییس‌جمهوری کلمبیا نیز در توییتر نوشت: «صد سال تنهایی و غم و اندوه به خاطر مرگ این کلمبیایی بزرگِ همه‌ی دوران‌ها.»

گزارش‌ها حاکی‌ست که آقای مارکز در خانه‌ی خود و در حالی که همسر و دو پسرش در کنار او بودند، درگذشت.

علت مرگ این نویسنده اعلام نشده است، ولی وی اوایل این ماه به علت بیماری ذات‌الریه یک هفته را در بیمارستان سپری کرد. آقای مارکز سپس برای گذراندنِ دوران نقاهت، به خانه‌ی خود در مکزیکوسیتی بازگشت که از سه دهه‌ی پیش در آن ساکن بود.

گارسیا مارکز در بسیاری از کشورهای اسپانیایی‌زبان پس از «میگوئل سروانتس»، نویسنده‌ی قرن هفدهم، محبوب‌ترین نویسنده به شمار می‌رود. بسیاری از آثار وی با کارهای ادبی «مارک تواین» و «چارلز دیکنز» هم‌سنگ دانسته می‌شود.

مهم‌ترین کتاب وی با نام «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ منتشر شد، که تا کنون بیش از ۵۰ میلیون نسخه از آن به فروش رفته و به ۲۵ زبان برگردانده شده است.

این رمان به مدت دو دهه در اوج ادبیات آمریکای لاتین بود. «صد سال تنهایی» را زنده‌یاد بهمن فرزانه به پارسی برگرداند؛ مترجمی که خودش بهمن‌ماه پارسال درگذشت.

از دیگر آثار مردی با ابروهای پرپشت و سبیل سفید که دوستانش او را «گابو» می‌خواندند، «عشق سال‌های وبا»، «پاییز پدرسالار»، «ژنرال در هزارتوی خود» و «گزارش یک مرگ» را می‌توان نام بُرد.

آقای مارکز در سال ۱۹۸۲ برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات شد و آثار او در کشورهای اسپانیایی‌زبان پس از انجیل بیش‌ترین فروش را داشته است.
امیر یاشار فیلا 19:55 یکشنبه 31 فروردین 1393
0
 امیر یاشار فیلا

ماجرای مشتی که مارکز از یوسا خورد


اگر بخواهیم سه نویسنده‌ی بزرگ معاصر را نام ببریم، مسلماً دو تن از آن‌ها «گابریل گارسیا مارکز» و «ماریو بارگاس یوسا» هستند که هر دو از اسطوره‌های آمریکای جنوبی به شمار می‌آیند. سرنوشت این دو مهره‌ی ارزشمند عرصه‌ی فرهنگی که هر دو افتخار به دست آوردنِ نوبل ادبیات را هم در کارنامه‌ی حرفه‌ای‌شان دارند، ‌ با دوستی نزدیک و هم‌اتاقی شدن آغاز شد؛ اما در نیمه‌های راه به نزاعی جنجالی در رسانه‌ها رسید.
حال که چند روز از درگذشت گابوی ۸۷ساله می‌گذرد‌، این دعوا را که مارکز در آن به «خیانت» متهم شد، بارخوانی می‌کنیم.

سال ۱۹۷۶ بود که این دو برنده‌ی نوبل ادبیات در برنامه‌ای که برای نمایش مستندی درباره‌‌ی نجات‌یافتگان سانحه‌ی هوایی کوه‌های آند در مکزیکوسیتی برپا شده بود، با یکدیگر دیدار کردند.
گفته می‌شود «پاتریشیا»، همسر دوم و دخترخاله‌ی یوسا میان این دو دوست نشسته بود که ناگهان نویسنده‌ی پرویی رو به مارکز گفت: «خائن!» و مشتی را با دست راست، پای چشم چپ او خواباند.
در آن زمان، مارکز ۴۸ساله و برنده‌ی نوبل ادبیات بود و یوسا که ۹ سال از او کوچک‌تر بود، ۲۸ سال بعد توانست این جایزه‌ی مهم جهانی را دریافت کند.

برخی معتقدند این اختلاف ریشه در سیاست داشته و یوسا در آن روز‌ها اندک‌اندک از حزب چپ‌گرا به سوی کاپیتالیست‌ها تمایل پیدا کرده بود.
گارسیا مارکز که همیشه به ثبت لحظات مهم زندگی علاقه نشان می‌داد‌، پس از مشت خوردن از یوسا، از دوستی کلمبیایی خواست تا از چشم کبودش عکس بگیرد‌؛ تصویری که روی جلد مجله «لاجورنادا»ی مکزیک نقش بست.
عکاس این صحنه، بعد‌ها در سال ۲۰۱۳ در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی «ال تیمپو» گفت: خیلی تلاش کردم برای گرفتن عکس مارکز با چشم کبودشده‌اش از او لبخندی بگیرم. لبخندی آنی روی صورتِ ازشکل‌درآمده‌ی گارسیا مارکز بود که بیش‌تر ناراحت و افسرده به نظر می‌آمد.

نویسنده‌ی «گفت‌وگو در کاتدرال» در ژوئن ۲۰۰۷ که به اکوادور سفر کرده بود، در جمع خبرنگاران گفت: من و گارسیا مارکز به یک توافق تاکتیکی رسیده‌ایم: درباره‌ی خودمان حرف نمی‌زنیم تا زندگی‌نامه‌نویسان بی‌کار نشوند.
وی سپس با حالتی طنزآمیز افزود: گذاشته‌ایم خودشان بفهمند‌، خودشان کشف کنند چه اتفاقی افتاده است.
در همین سفر بود که یوسا در پاسخ پرسشی درباره‌ی ستایش برندگان جایزه‌ی نوبل ادبیات گفت: از دید من، جایزه‌ی نوبل آن‌جا که به نویسندگانی چون «لوییس‌بورخس» یا «ولادمیر ناباکوف» اعطا نشده‌، شکست خورده؛ اما نویسندگان دیگری را مورد تقدیر قرار داده که شایستگی‌اش را داشته‌اند. هیچ تردیدی وجود ندارد که نویسنده‌ا‌ی همچون «داریو فو» لیاقتش را داشت و «گارسیا مارکز» شایسته‌ی‌ دریافت آن بود.

یوسا در ماه مارس‌‌ همان سال در مصاحبه‌ای تلویزیونی که در خانه‌ی خود در لیما انجام داد، اذعان داشت، طی سال‌های متمادی بار‌ها شاهکار گارسیا مارکز، «صد سال تنهایی» را خوانده است.
اگرچه رابطه‌ی‌ این دو دوست قدیمی پس از آن دعوای جنجالی به سردی و سکوت رسید، یوسا در نوشتاری‌ دیباچه‌مانند که به‌مناسبت چهلمین سالگرد انتشار «صد سال تنهایی» به چاپ رسید، نوشت: «صد سال تنهایی» یک رمان کامل و همگام با آثاری است که با جاه‌طلبی دیوانه‌وار آفریده شده‌اند و واقعیت را شانه‌به‌شانه به هماوردی و نبرد می‌طلبند ... این کتاب یکی از نمونه‌های کم‌یاب اثری معاصر است که همه می‌توانند آن را دریابند و از آن لذت ببرند.»

به گزارش «هافینگتون‌پست»‌، پنج‌شنبه‌ی گذشته واپسین روز زندگی گابریل گارسیا مارکز بود و خبر درگذشتِ او شوک عظیمی را به جامعه‌ی فرهنگی جهان وارد کرد. از سراسر جهان پیام‌های تسلیتِ بزرگان عرصه‌های فرهنگ و هنر و سیاست در رسانه‌ها منتشر می‌شد و در این میان، دوست قدیمی و همتای پرویی گابو هم ابراز تأسفِ خود را با صدایی لرزان به گوش اهل کتاب رساند: «نویسنده‌ای بزرگ درگذشته است. آثار او محبوبیت و اعتبار گسترده‌ای را برای ادبیات اسپانیولی‌زبان به ارمغان آورد. رمان‌های او ماندگار خواهند شد و همچنان در سرتاسر جهان خوانندگان را مجذوب خواهند کرد.»


برگرفته از :
وبگاه رسمی بنیاد «شهرکتاب»
http://bookcity.org